آنگاه که سیاهی شب، آسمان خاموش کوفه را فرا گرفته بود علی آمد و آخرین اذان سرخ را تا اوج عروج پرواز داد و در محراب محبوب، به نماز ايستاد. لحظه ای بعد، سر بر آستان دوست گذاشت تا خویش را تا ابد، رستگار سازد و زمانه را داغدار خويش نمايد.
اولین سحر بدون علی است…
و قلب زمین، برای هضم نداشتنش…در انقباضی سخت، درگیر شده است…
دیروز…آینه خدا…روی زمین…. ترک خورده است…
و دیگر هیییچ کس نیست، که چهره کاملی از خدا را، برایمان رونمايي کند…
زمین… بی علی… فقیرترین مخلوق خداست…
بیچاره زمین….
من مانده ام، دردهای عظیمی را که به خود دیده است…چگونه او را از گردش روزمره اش … باز نداشته است؟؟
همه درد زمین یک سو…
فراق علی… یک سو…
و انتظار هزار ساله پسر علی… از سوی دیگر….
سرگیجه به جانش انداخته است….
و من…
در این درد زمین … همیشه، با او شریک بوده ام….
آخرین لیلةالقدر در پیش است….
و من… برای تسکین همه دردهای اهل زمین… قنوت می گیرم…
اما…
عظیم ترین غصه اش… همان آینه ترک خورده ایست…که باید ترمیم شود…
هیچ آينه ای، توان ترسیم چهره خدا را، نخواهد داشت…
باید برای عظیم ترین درد اهل زمین… دعا کنیم…
برای ثروتی که داریم…. اما دستمان به او نمی رسد…
باید تقدیرات زمین را… با دستان رو به آسمانمان عوض کنیم….
زمین…. با پسر علی… دیگر فقیرترین مخلوق خدا…. نخواهد بود!!!
لحظات عاشقانه مناجات شب قدر بندگان خوب خدا ،فرشته های پاکی که در شب چهارشنبه 15 اردیبهشت ماه 1400 با خواندن دعاي پرفيض جوشن كبير و با صدای یا رب یارب ، بهترین تقدیر را از حضرت دوست خواستند.
قبول باشه عزیزانم